ازین پیمانه ی گردون بجززهرش ننوشیدیم

ازین رَخت زروزیوربجز رنجش نپوشیدیم

چشد ما را نصیبی نیست ازین انبوه نعمت

همه خیاط میدوزیم ولی یک  بار نپوشیدیم

رز وزیورمهیا شد برای  دست  درازانی

ولی دروقت بحرانی فقیرانیم که جوشیدیم

مرفه در رفاه کامل  گهی  دمخوربا دشمن

تهیدستان برای حفظ این میهن خروشیدیم

نشد شیرین کام ما ز بیدادِ  همین  اشراف

جفا  آنقدر برماشد که  یخ  گشتیم  پاشیدیم

گروهی  دائم   الخمرند  مستانه  میرقصند

گروهی دستمان کوتاه همش خونآبه نوشیدیم

بدانند عسگری  آنها که درخوب گرانرفتند

فقیروپا برنها برای حفظ جمهوری ایستادیم

تاریخ 20/9/1397/

علی عسگری صادق اباد


طلوع خورشید ازین ,ازین پیمانه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات ها موراتا عرقیات 1 خاطرات ویانا