زلزله آمد بوقت شام وشام بود دردهان

ناگهان امد بلای سخت فرود ازاسمان

این زمین بودش که لرزید وخروشید

بود دستورازشهِ دادار و یار مهربان

چشم برهم زدن ویرانه گردید خانها

داد  وفریاد  شد بلند  آه ناله  کودکان

لقمه ی نان  دردهان  بند آمد  نفس

شیرخوران راچشد وای برمادران

خرد گردید پیکرِکودکِ  دلبند و ناز

آهن  و آجر مگر آشنا با  استخوان

رخت دادمادی کفن  برتن  دامادشد

وای عروس وحجلگاه شدغرق خون

این چه بازی بود فلک هنگام سرد

نیست  یاری  آنچه  باید  تا کنون

شمع وپروانه کجاشدای فلک بیدادهی

از ستم های توواین چرخ گردون

شمع اینها را توپف کردی  چرا

زیرآوارمانده لیلا نیست  مجنون

عسگری باید توکل  کرد وهمت

درد فراون است خدایِ مهربان

تاریخ 24 /8/1396

علی عسگری صادق آبادی

پاینده باد جمهوری اسلامی ایران

 


طلوع خورشید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرغ زینتی | دستگاه جوجه کشی | تخم نطفه دار فروشگاه باغلاما و دیوان Aiyanamgrjr8 Sitio سرورهای ورد اف وارکرفت ایرانی-Top Ranking World Of Warcraft Private Servers قناری هزار جزوه لایک و فالوور اینستاگرام رایگان